********
********
ویرایش توسط kamraan : 07-16-2017 در ساعت 09:40 AM
سلام
عزیز مطلب شما را خواندم و در مورد سوالی که فرمودید, نیاز به اطلاعات بیشتری دارم که امید وارم پاسخگو باشید البته با کمی دقت در پاسخها و به صورت نقل قول لطفا:
1 فرمودید برادر یزرگتر ازخود دارید فاصله سنی بین شماها و ایشان الان چه میکنند؟ متعهلند؟ و ایا خواهر و برادر دیگری دارید؟
2 سن پدر و مادر و تحصیلات و سابقه و یا نوع شغل و کار هر دو؟
3 سابقه بیماری و یا اختلال روانی در خانواده خونی نسبی شما؟
4 در طول دوران تحصیل شاگرد اول و نمونه بوده اید؟
5 از دانشگاه خوبی فارق التحصیل شده اید؟
6 وضعیت خواب و خوراک؟
7 وزن و قد؟
8 از لحاظ زیبایی متوسط- بد- خوب؟
سپاس
دکتر
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
دوست عزیز در این متن به برخی از فاکتورهای مادرزادی و اکتسابی که منجر به ضعف در مهارت های اجتماعی می شود اشاره خواهد شد.
این متن شامل راهکار خاصی نیست بلکه در این زمینه است که درک بهتری داشته باشید از اینکه چگونه آنچه که می خواهید شوید. ما در ادامه مقالات بخش ارتباطات راهکاری هایی برای غلبه بر این نقص ها ارائه می کنیم. در ابتدا هدف از انتخاب این مقاله شناخت و درک بیشتر شما از مشکلتان است.
بسیاری از کسانی که در مهارت های اجتماعی مشکل دارند، ریشه های آن را در دوران کودکی شان می جویند. در این مقاله به برخی از فاکتورهای مادرزادی و اکتسابی که منجر به ضعف در مهارت های اجتماعی می شود اشاره خواهد شد. در این مقاله برای سادگی از واژه «علت» استفاده شده است اما این بدین معنی نیست که اگر این علت در کسی وجود داشت حتما در مهارت های اجتماعی ضعیف است. ذکر این علت ها برای این است تا کسانی که می خواهند مهارت های اجتماعی بهتری داشته باشند را سقلمه بزند.
مشکلات اجتماعی در اثر ترکیبی از این علت ها بوجود می آید. این علت ها باعث منجر شدن به موارد زیر در کسانی که بدان مبتلا هستند :
- در مورد ارزش خود احساس ناراحتی و نا امنی می کنند
- در مورد توانمندی شان در انجام کارها در جمع، دچار شک می شوند
- در موقعیت های اجتماعی احساس اضطراب و نگرانی می کنند
- ناکامی در کسب تجربه در فعالیت های اجتماعی
- عادت به رفتارها و عقاید اجتماعی مضر به جای یادگیری رفتارها و عقاید اجتماعی مفید
دسته اول: فاکتورهای شخصیتی
برخی از ویژگی های شخصیتی مادرزادی هستند که به نظر می رسد زمینه داشتن مشکلات اجتماعی در بزرگسالی را مهیا می کنند. مجددا بیان می شود که داشتن این ویژگی ها الزاما به معنی وجود مشکلات اجتماعی نیست بلکه برخی حوادث لازم است تا این ویژگی ها فعال شود.
خلق و خوی مضطرب
این یک عامل کلاسیک است. برخی افراد نسبت به دیگران با خلق و خوی اضطرابی بیشتری متولد می شوند. شبکه عصبی آنها به گونه ای است که نسبت به محرک ها، حساس تر است. حتی زمانی که نوزاد یا نوپا هستند به تغییر و تازگی در محیطشان، واکنش منفی نشان می دهند. همچنین زمان بیشتری طول می کشد که با موقعیت های جدید، انطباق یابند.
خلق و خوی مضطرب معمولا به شکل گیری خجالت و احساس نا امنی منجر می شود که باعث می شود فرد از موضعیت های اجتماعی، اجتناب کند. همچنن خلق و خوی مضطرب باعث می شود که مردم خیلی محتاط، ریسک گریز، و نازک نارنجی شوند.
همچنین حساسیت بالا به محرک ها که در این خلق و خو هست، باعث می شود که این عده در فعالیت هایی که دیگران از آن لذت می برند، کنار می کشند. مثلا فرد بزرگسالی که در یک مهمانی شلوغ و پرصدا، احساس زودرنجی می کند. این را مقایسه کنید با دیگر افراد که وقتی در چنین موقعیت قرار می گیرند و مجبور می شوند که با دیگران تعامل داشته باشند، دچار آشفتگی نمی شوند.
کسانی که محتاط تر هستند و اهل ریسک کردن نمی باشند نمی توانند به کسانی که نمی شناسند به یکباره در فعالیت هایی مانند آشنا شدن، مهمانی رفتن، و یا یادگیری رانندگی شرکت کنند. مثلا این موضوع می تواند باعث شود که یک دختر نتواند با پسری آشنا شود و در نهایت ممکن است از حلقه اجتماعی دوستانش جدا شود زیرا اولویت متفاوتی دارد.
انگیزه کم برای در جمع بودن
برخی از افراد به نظر می رسد که نیاز درونی کمی برای در جمع بودن و زمان گذاشتن با دیگران دارند. آنها بیشتر ترجیح می دهند که در خانه بمانند و مطالعه کنند یا روی یک پروژه کار کنند تا اینکه با دیگران بیرون بروند. وقتی که آنها با دیگران نیستند احساس ناراحتی یا تنهایی نمی کنند. البته این مشکلی نیست. قرار هم نیست که هرکسی شاپرک اجتماعی باشد. اگرچه یک تاثیر جانبی که گاهی رخ می دهد این است که اگر کسی زمان زیادی را با خودش باشد، فرصت کسب مهارت های اجتماعی را از دست می دهند و در این زمینه از دیگران از عقب می افتند.
خیلی باهوش بودن
به نظر می رسد که برخی از افراد تیزهوش در انطباق با جهان اجتماعی مشکل داشته باشند. این اختلاف ممکن است برای آنها در فهم و به کارگیری جنبه های اجتماعی، مشکل ایجاد کند. همچنین هوش آنها ممکن است در ارتباطشان با همکارها و یا همکلاسی هایشان هم مشکل ایجاد کند. اگرچه همه کسانی که هوش بالایی دارند مشکلات اجتماعی ندارند. بسیاری از آنها با دیگران نرم هستند. موضوع این هست که افراد باهوش می توانند دیگران را زیر رادار بگیرند.
صلب بودن، منعطف نبودن، و نپذیرفتن تغییر
به طور خلاصه تمام منش های شخصیتی غیر معمول ممکن است باعث مسائل اجتماعی شود. به عنوان مثال اگر یک بچه واقعا غیرعادی، خلاق و هنری باشد در حالی که همکلاسی هایش چنین نباشند، مشلات ارتباطی زیادی بین آنها می توان دید.
علایق
افرادی که دارای برخی علایق خاص هستند ممکن است که در روابط اجتماعی، مشکل داشته باشند. برخی علایق باعث می شود که فرد نتواند از آن دست بکشد و این موضوع باعث می شود دیگران او را درک نکنند و یا با آن فرد غریبگی کنند. برخی از علایق هم باعث می شود که فرصت تمرین مهارتهای اجتماعی را از فرد بگیرد.
نداشتن علاقه به موضوعاتی که دیگران بدان علاقه مندند
تحقیقات در مورد مردانی که در مهارت های اجتماعی ناتوان هستند مشخص کرده که آنها در دوران بچگی به موضوعات مردانه نمی پرداختند؛ مثلا هوادار یک تیم ورزشی نبودند و خودشان هم ورزش نمی کردند؛ یا اینکه اهل ماجراجویی نبوده و در فعالیت های خشن و رقابتی شرکت نمی کردند.
این موضوع در مورد خانم ها هم مشابه است. خانم هایی هم که در دوران کودکی در فعالیت های دخترانه وارد نشده اند نیز در روابط اجتماعی شان مشکل دارند.
کمبود یا نقص آموزش مهارت های اجتماعی
به هر کودکی باید تا اندازه ای آموزش مهارت های اجتماعی داده شود. گاهی این آموزش به صورت غیر مستقیم و به صورت طبیعی
است به این صورت که کودکان، مردم را در زندگی روزمره شان مشاهده می کنند. در دیگر اوقات، بزرگسالان مهارت های اجتماعی را در درس های کوچک به آنها آموزش می دهند. برخی از کودکان هم به صورت رسمی، مهارت های ارتباطی را در کلاس های درس یا گروه های درمانی یاد می گیرند. گاهی اوقات آموزش های اجتماعی مورد نیاز کودکان ارائه نمی شود یا اینکه به صورت ناقص ارائه می شود که این باعث می شود آنچه که کودکان باید فراگیرند را یاد نگیرند.
الگوی ضعیف مهارت های اجتماعی
برخی از کودکان ممکن است در کسب مهارت های اجتماعی شکست بخورند چون در زمان رشد، الگوی خوبی نداشتند. ممکن است والدینشان نیز در مهارت های اجتماعی، ناتوان بوده باشند. ممکن است دوستانشان در مدرسه مشکلات اجتماعی داشتند و نمی بایست تقلید می شدند. برخی از مردم حتی کلیت فرهنگ شان را به خاطر نارسائی های اجتماعی، مقصر می دانند.
دوران کودکی در حصار خانواده
برخی از بزرگسالان، انگشت تقصیر را به دوران کودکی شان که در حصار خانواده سپری شده است، نشانه می روند. به علت محصور بودن، آنها فرصت آن را نیافتند که مهارت های اجتماعی شان را با دیگر کودکان تمرین کنند یا اینکه به علت نرفتن به دنیایی بزرگتر، آنچه که مفید بوده را نیاموختند.
یک کودک به شکل های گوناگونی ممکن است که محصور باشد. یک نوع جالب این هست که مطالعات نشان می دهد والدینی که خودشان مهارت های اجتماعی ندارند و مضطرب هستند، تمایل دارند که کودکشان را از فعالیت هایی که می تواند انجام دهد، محروم کنند. این ممکن است به این علت باشد که فرزندشان را از دنیای اجتماعی ترسناک، محافظت کنند. یا ممکن است به این علت باشد که نمی خواهند به علت روابط اجتماعی فرزندانشان، خودشان مجبور به ارتباط با دیگران شوند مثلا ارتباط با والدین دوستان فرزندشان.
بیماری زیاد در دوران کودکی
کودکی که از نظر جسمی برای رفتن به مدرسه یا بازی با هم سالانش ناتوان بوده و یا مدت زیادی را در بیمارستان گذرانده، نمی تواند فرصت کافی برای تمرین مهارت های اجتماعی را داشته باشد.
مهاجرت به کشور جدید
درک این مشکل نیست که مهاجرت به کشوری جدید ممکن است بر برخی ازمهارت های اجتماعی تاثیر بگذارد. آنها در محیطی جدید، زبانی جدید برای یادگرفتن، رسوم فرهنگی جدید،و پیدا کردن قوانین اجتماعی نانوشته، با مشکلاتی روبرو هستند. همچنین واضح است که برخی از بچه ها می توانند نسبت به منزوی کردن کسی که از کشوری دیگر آمده، متعصب شوند.
مهاجرت می تواند بر بزرگسالان نیز تاثیر بگذارد. آنها ممکن است در کشور خودشان توانمندی های اجتماعی خوبی باشند اما در کشوری جدید ممکن است خودشان را گم کنند و اعتماد به نفسشان را در مورد توانمندی های خویش از دست بدهند.
دسته دوم: فاکتورهای اجتماعی
برخی از فاکتورهای اجتماعی هستند که باعث ناتوانی در مهارت های اجتماعی می شوند. برخی از این فاکتورها عبارتند از:
تکنولوژی
در این دوره زمانه ، اگر کسی با دیگران خوب نباشد، گزینه های دیگری هم برای سرگرم کردن خودش دارد. می توانند از اینترنت استفاده کنند، فیلم سینمائی ببینند، یا ویدئو گیم بازی کند. حتی دسترسی ساده به کتب چیزی است که در تاریخ ما نسبتا تازه است. این ها باعث می شود کسی که در مهارت های اجتماعی متبحر نیست کماکان در همان سیاق خودش باقی بماند.
حتی برای کسانی که مهارت های اجتماعی خوبی دارند تکنولوژی باعث می شود که از ارتباطهای چهره به چهره، اجتناب کنند اما تکنولوژی فرصت های یادگیری بیشتری را ایجاد می کند. در گذشته مردم باید بیشتر به صورت حضوری با یکدیگر تعامل می داشتند. برای همین حتی کسانی که مهارت اجتماعی نداشتند گزینه دیگری نداشتند و مجبور بودند که با ترس هایشان روبرو شوند و تجربیات اجتماعی بیشتری کسب کنند. در این زمانه اگر نخواهیم نه تنها به ارتباط حضوری احتیاج نداریم بلکه می توانیم از تلفن هم استفاده نکنیم.
زندگی شهری
در گذشته ها بیشتر مردم در روستاها زندگی می کردند. امروزه بیشتر مردم در شهرها زندگی می کنند و طراحی فضای شهری بر اساس مجزا کردن محله هاست. وقتی که افراد در اجتماع کوچکتری زندگی می کنند هرکسی دوست دارد که دیگران و کسب و کارشان را بشناسند. اما کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند چه بسا در موقعیتی باشند که با آنکه میلیون ها نفر در اطرافشان هستند، احساس تنهایی کنند.
دسته سوم: موضوعات سلامت روانی
افسردگی
برخی از افرادی که با انسان های تنها و ناتوان در روابط اجتماعی سروکار دارند در مورد موقعیتشان احساس افسردگی می کنند. نشانه های افسردگی هم باعث می شود که خروج از آن سخت باشد. اگر کسی از دوران نوجوانی و یا در زمان شکل گیری شخصیتش، دچار افسردگی شود این موضوع بر شکل گیری مهارت های اجتماعی اش تاثیر می گذارد. هرکسی هم که در خانه احساس بی ارزشی، بی حالی و بی انگیزگی کند، اجتماعی نشود.
اضطراب
تمام موارد ذکر شده در افسردگی در اضطراب هم صادق است. به ویژه اینکه اضطراب می تواند در موفقیت های اجتماعی، اخلال ایجاد می کند.
از مهم ترین اختلالات اضطرابی که مانع ارتباط اجتماعی می شود اضطراب اجتماعی است.اضطراب اجتماعی بعد از افسردگی سومین مشکل بزرگ ذهنی در جهان امروز است. اضطراب اجتماعی باعث اضطراب مزمن و ترس بسیار در رویارویی با موقعیت های اجتماعی است. این بیماری انسان ها را از داشتن کنترل بر زندگیشان محروم می کند و باعث عدم توانایی در هدایت زندگی توسط آنان می گردد، متاسفانه این بیماری آنها را از انتخاب شغل مناسب به علت ترس باز میدارد. نابودی روابط اجتماعی از بزرگترین پیامد های این بیماری بوده گرچه این بیماران مشتاق داشتن روابط اجتماعی باشند. اضطراب اجتماعی زندگی را نابود می کند.migna.ir اما باعث خوشحالی است که می توان آن را به طور کامل با رفتار مناسب و ساختار یافته درمان کرد
نگرانی های جدی در مورد سلامتی روانی
هر نوعی از مشکلات روانی ، چنانچه به اندازه کافی جدی باشد، می تواند به مشکلات فردی منجر شود. به عنوان مثال، کسی که وسواسی است، زندگی اجتماعی اش مختل می شود. کسی که دارای اختلال شخصیت مرزی است و حالاتش عوض می شود روابطش با دیگران به شدت آسیب می بیند. کسانی که شیزوفرنی دارند، که شدیترین بیماری روانی است، طیف وسیعی از اختلال های اجتماعی را دارا هستند.
مسائل رشد
طیفی از اختلاف های عصبی و رشدی منجر به مشکلات اجتماعی می شود. دوباره، وارد جزئیات زیاد شدن در این باره در حوصله این مقاله نیست اما به صورت کلی می تواند منجر به مشکلاتی در یادگیری و جنبه های اجتماعی شود. همچنین می تواند منجر به آن شود که کودکان به گونه ای رفتار کنند که هم سالانشان را ناراحت کنند و باعث شود از دیگران رانده شوند. برخی از این موارد به قرار زیر است:
- بودن در طیف اوتیسم (مثلا اوتیسم قابلیت بالا، سندرم آسپرگر)
- داشتن مشکلات یادگیری
- داشتن اختلال کم توجهی- بیش فعالی
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید 021-88422495
خـــــدانـگهــــــدار
***
ویرایش توسط kamraan : 07-12-2017 در ساعت 09:00 PM
***
ویرایش توسط kamraan : 07-12-2017 در ساعت 09:01 PM
سلام
خوب شما باید مراجعه حضوری به روانشناس داشته باشید خجالت را کنار بگذارید به خاطر این خجالتتان شما باید سالها قبل اقدام می کردید ماهی هر وقت از آب بگیری تازه است شاید طول دوره درمانتان زیاد باشد بهتر هستش حوصله داشته باشید
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
***
ویرایش توسط kamraan : 07-12-2017 در ساعت 09:01 PM
سلام
آقای کامران نمیدونم شما چه اصراری داری بگی مشکلت خیلی پیچیده و عجیب غریب و در نتیجه غیر قابل حله!
اتفاقا مشابه شما افراد زیادی هستن، حتی افرادی که بالای سی سال سن دارند و خیابونای شهری که توش زندگی میکنند را نمیشناسن و نمیتونن به خاطر بسپارن
اما چون مثل خودتون یاد گرفتن نقش بازی کنند که ضعف مهات اجتماعیشون مشخص نباشه شما فک میکنید مشکل نادری دارید
دلیل مشکلتون واضحه، و فکر میکنم در دومورد زیر خلاصه بشه، اگه اشتباه میگم تصحیح کنید:
1. شما در خیلی از ارتباطات و مسائل اجتماعی همیشه دنباله روی بزرگترها (مخصوصا برادرتون) بودید
و چون روی رفتار و راهنمایی های ایشون حساب باز میکردید و درواقع مسئولیتش با شما نبوده، برای مدت زیادی ناخواگاه نسبت به بعضی مهارت های اجتماعی بی توجه شدید
این بی توجهی مکرر باعث منفعل شدن شما در کسب مهارت های اجتماعی و ارتباطی شده
2. شما فرد باهوش، تحلیل گر و احتمالا درون گرا هستید، و
مسائل فلسفی، تحلیلی و ذهنی بسیار بیشتر از مسائل ارتباطی و اجتماعی ذهنتون را درگیر میکنه
برای همین اگه روی کاغذ مسئله ریاضی را بهتون بدن سریع حل میکنید اما اگه مستقیم ازتون بپرسن نمیتونید،
چرا؟ چون یاد گرفتید خودتون از خودتون سوال بپرسید نه بقیه!
مغز انسان ها یه فرایند ساده برای به خاطر سپردن و یاداوری مطالب داره: "اولویت به خاطرسپاری، در اهمیت مسائل است"
برای مثال وقتی مغزتون روعادت میدید که نوشته های هایلایت شده در یک متن مهم تر از بقیه هستند،
مغز یاد میگیره به خاطر سپردن اون مطالب را در اولویت قرار بده و بقیه را در اولین فرصت فراموش کنه!
همینطور درمورد خاطرات، طبقه بندی یاداوری، باتوجه به اینکه در اون لحظه چقدر خاطره مهم ارزیابی شده صورت میگیره و بقیه دیر یا زود فراموش میشن
حالا در مورد شما تمرکز همیشه بر روی مسائل علمی و ریاضی و فیزیک بوده و در عوض به خاطر سپردن اسامی فامیل، امر مهمی در طبقه بندی دانستنی های شما تلقی نمیشده
مخصوصا اینکه درونگرا بودین و زیاد هم اهل شروع ارتباط و صحبت با فامیل دور نبودین
پس یاد گرفتید که حتی اگه اسمشون وارد ذهن شما شد خیلی سریع و راحت فراموشش کنید!
خب حالا میرسیم به اینکه چیکار کنیم؟
الان به راهکاری که در پیش گرفتید "اجتناب از موقعیت" گفته میشه، که آسونترین راهیه که موقتا میتونه بهتون آرامش بده
با خودتون میگین دیگه سنم رفته بالا، دیره نمیشه ، من مشکلم خاصه، من روانم معیوبه، یکی باید بیاد منو درستم کنه...
درصورتیکه که کاری که باید بکنید اینه که به مغزتون یاد بدید اولویت بندی را در اهمیت موضوع عوض کنه، اینکار سخته، تمرین میخواد، زمان میبره
هیچکس نمیتونه این مشکل را برای شما حل کنه ، خودتون باید براش زمان بذارید
باید مثل یه پروژه درسی نیمه تمام باهاش رفتار کنید به خودتون وظیفه و تکلیف محول کنید
مثلا باید حتی به عنوان تمرین برید توی فضای بانکی که نمیشناسید چند دقیقه بشینید و به رفتار بقیه توجه کنید یا حتی یه مقدار پول را به حساب خودتون واریز کنید!
باید خودتون رو مجبور کنید که باکسی که چهره ش آشناس اما نمیشناسید دقیقا کیه، صحبت کنید و ازش اطلاعات بگیرید،
اگه خودتون چهارتا جمله درمورد شغلش ازش سوال کرده باشید، دیگه یادتون نمیره چیکاره بود
باید علاوه بر اینکه همه مهمونی ها رو میرید مثل یه فرصت استثنایی برای جبران واحد پاس نشده تون برخورد کنید
حتی از یافته هاتون نکته برداری کنید و هر چند وقت یکبار مرورشون کنید:
- اونی که قد کوتاه و صورت گردی داره پسر عموی مادرمه! اسمش فلانه و فلان جا کار میکنه
- وقتی وارد بانک میشم اول باید توجه کنم فیش نوبت را کجا میدن!
آقا منم تو این چیزا مشکل دارم ولی حالم بد نیست بخاطرشون
من انقدر سوتی میدم تا بالاخره یاد بگیرم که چی درسته
به نظرم شما بیشتر اعتماد به نفس نداری
قرار نیست ما هرچیزی رو همینجوری تو ذهنمون داشته باشیم
باید بارها باهاش مواجه بشیم تا بتونیم بفهمیم چی درسته چی غلطه
منم همیشه کارای بانکیمو دادم داداشم انجام بده
حتی وقتی رفتم دانشگاه بابام همشون رو انجام داد
حتی بلد نبودم فیش پر کنم ولی خب وقتی خودم تنها بودم و مجبور بودم میرفتم از مسئولین بانک میپرسیدم
میگفتم چطوری پر کنم؟ به کی بگم؟ کدوم قسمت برم؟ انقد پرسیدم که دیگه دفعات بعدی میدونستم باید چیکار کنم
یا حتی وقتی رفته بودم دانشگاه یکی دوبار گم شدم
چون دانشگاهمون هم خیلی بزرگ بود گاهی از دانشکدمون هم رد میشدم با اتوبوس متوجه نمیشدم
ولی خب بیشتر میخندیدم به این چیزا
به قول خودتون حتی بلد نبوم صفر ریال رو از تومن تشخیص بدم
چون بچه آخر خانواده بودمو همیشه دیگران کارامو انجام میدادن
اما وقتی تنها بودم تو دانشگاه دیگه مجبور بودم خودم یه کارای بکنم...اولش سخت بود روم نمیشد بگم بلد نیستم
ولی وقتی خب فک کردم فهمیدم خب همه ی اینایی که الان این چیزا رو بلدن یه زمانی بلد نبودن و پرسیدن و اشتباه کردن و یاد گرفتن
اونجا بود که دیگه ترسم ریخت و دیگه خجالت نکشیدم...و حتی تو تنهایی خودمم تمرین میکردم که وقتی رفتم خرید چی بگم، چه جنسی بردارم چی بخرم چقدر بخرم!!!
اول اعتماد به نفستون رو ببرید بالا و از اشتباه کردن نترسید
دوم با خودتون هم تمرین کنین تا ببینین خیلی هم سخت نیست و از قبلش آمادگی داشته باشید
سلام
ممنون از پاسخهاي شما. عزيز بايد چند نکته رو با توجه به گفته هاي شما عرض کنم که اميد دارم دقت کنيد:
جوان بسیار باهوشي هستيد ولي متاسفانه به علت اضطراب و بعضي زمينه هاي ژنتيکي(بر عکس باور شما)خانوادگي, و تربيت خانوادگي الان دچار عدم تمرکز و مشکلات حرمت و عزت نفس شده ايد.
جايگاه شما در خانواده يکي مانده به اخري(فرزند گم شده)!! و با اون فاصله ها و ترتيب بين 5 تا بچه حتما به شما آسيب زده!
انسان توصيفي هستيد
کوتاه سخن
مشکل شما مشکل خاص و پيچيده اي نيست و کاملا شناخته شده ايست
ميپرسيد درمان داره و يا قابل کنترله ؟ ميگم حتما
ميپرسيد راهش چيه و درمانش؟
جواب مشاوره باليني+ دارو
ميگيد نميتونم برم دکتر و.....!!!!!؟؟
ميگم خيلي متاسفم و تنها راه چاره همينه ولاغير!
و يه خبر بد براتون دارم عزيز اگر درمان را شروع نکنيد هر چه زودتر در سنين 35 تا 38 دچار بحرانهاي بدي خواهيد شد که ......!
اگر خواهان سلامت هستيد به يکي از همکاران حاذق ما رجوع کنيد.
موفق باشيد
سپاس
دکتر
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
سلام
آقا شهرام و آقا فرخ مطالب را کامل گفتند وقتی جسممان مریض میشود به دکتر مراجعه می کنیم وقتی روحمان هم دچار یک اختلال میشود باید به روانشناس مراجعه کنیم همه بدبختی و زجری که میکشید از عدم درمان هست پس از هیچ کس خجالت نکش محکم باش و برو پیش یک روانشناس. معمولا در کودکانی که بیش فعال هستند عدم تمرکز کافی ذارند در عین حال ضریب هوشی بالایی دارند شما شاید در یک کار میتوانید متمرکز شوید ولی در کاری که ابعاد گوناگون دارد نمی توانید به خوبی از عهده آن بربیایید فکر کنم تصدیق رانندگی هم ندارید به خاطر اینکه رانندگی هم از کارهایی است باید حواستان به چند جا باشد حالا این مسئله به خاطر خجالتتان هرگز دنبال نکرده اید شما اگر جلسه اولی که به روانشناس مراجعه کنید کم کم خجالتتان از این موضوع کم میشود و جلسات بعدی را راحتتر خواهید رفت
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
***
ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:33 AM
***
ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:33 AM
***
ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:34 AM
***
ویرایش توسط kamraan : 07-15-2017 در ساعت 10:34 AM
سلام
مشکل عدم تمرکز و گیجی حدود 25 درصد جامعه دارند ولی به هرحال چون دنبال راه علاج هستند مشکلشان را حل میکنند آن چیزی که سبب شده شما تا حالا مشکلت برطرف نشود همین احساس خجالت و رودربایستی و ترس از قضاوت دیگران است من به نظرم باید قبل از هر کاری باید خجالت و ترس از گفته های دیگران را کنار بگذارید دوستان و مشاورین محترم سایت لطف کنید راههای غلبه بر خجالت و ترس از قضاوت دیگران را برای آقا کامران توضیح دهند
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
منتظرم
عنوان فروم کلینیک تخصصی و مشاوره است. 40 هزار عضو دارید که 500 تاش فعال هستند. یعنی کسی نیست کمک کنه. یا مشکل چیز مسخره ای ای است ارزش وقت گذاشتن نداره.
سلام
داشتم متنتونو میخوندم دیدم یه سری از مشکلاتونم منم این اواخر داشتم. مثلا اصلا به خیابونا و جزئیاتش دقت نمیکنم واسه همین ادرسارو سخت یاد میگیرم. چون اصلا تمرکز ندارم و معمولا چندتا کارو با هم میکنم مثلا تو خیابون دارم راه میرم فکرم تو خونست یا دارم کلا خیالبافی میکنم اهنگم گوش میدم دغدغه اون کاریم که براش اومدم بیرونو دارم. واسه همین سربه هئام نصف کارامو یادم میره مسیرم اگه همون یه بار اشتباه نرم واسه دفعه بعدی یادم نمیمونه. مثلا اینجوری نیسم که یه مسیرو یه بار برم یاد بگیرم. فکر میکنم مشکل اصلیم سربه هوایی و عدم تمرکزمه. ولی نظر کسی اصلا برام مهم نی.
شاید شما انقدر ک استرس دارید از نظر دیگران حواس پرتیتون بیشترم میشه.
اونجایی که گفتید جای ماشینتونو گم میکنید من یه بار به برنامه دیدم از نصرالله رادش که میگفت من یه مریضی دارم که کالا نمیتونم ادرسارو بفهمم. مثلا اگه برم داخل یه ساختمون بعد بخام بیام بیرون حتی یادم نیست در کدوم طرفه یا شرق و غربمو گم میکنم اصلا بدون کمک ادرس خونمم پیدا نمیکنم. سرچ کنید خودتون مصاحبشو ببینید.
به هر حال باید مشکلتون معالجه و درمان بشه. دکتراییم ک مشاوره میدن خودشون تو روز کلی موردای این شکلی میبینن. نه براشون تازگی داره نه نااگاهن که بخان تمسخر کنن. شاید مشکلتون خیلی حادم نباشه و با تمرین حل بشه حتی نیاز به داروام نباشه.
کتابیم نمیشناسم متاسفانه ک بهتون معرفی کنم.
امیدوارکننده صحبت کردید . در مورد رادش جالب بود ممنون.
امروزه دیگه خانم و آقا نداره
همه باید بتونن از پس خودشون بربیان
خانمها دیگه خیلی وقته که آویزون نیستن و مردها دوس دارن یه همسر اجتماعی داشته باشن که خودش از پس کارای معمولش بربیاد
کل حرف من این بود که اشتباه کنید!!!
تا وقتی اشتباه نکردید اصلا نمیتونید بفهمید کدومش درسته! البته نه تو هر موردی
بپرسید از دیگران...چیزایی که بلد نیستید رو بپرسید
گفتم اول حرفام گویا شما اعتماد به نفستون کم باشه...باید اعتماد به نفستون رو واسه پرسیدن از دیگران و اشتباه کردن بالا ببرید
همه چیز رو برا خودتون عجیب نکنین
باور کنین من یه خیابونی رو بارها رفته بودم ولی وقتی از مغازه هاش میومدم بیرون نمیدونستم از کدوم طرف وارد مغازه شدم
بعد فهمیدم که من اصلا دقت نمیکنم موقع ورود و چک نمیکنم که از کدوم خیابون وارد شدم...یا چه مغازه ایی کنارش بوده
سعی کردم بیشتر دقت کنم به این چیزا...گاهی حتی اگه دوستم باهام نبود یه مسیری رو میرفتم بعد میفهمیدم باید برعکس میرفتم
این ترسو از خودتون دور کنین که باید همه چی رو بلد باشید و مبادا دیگران بفهمن که شما نمیدونین
من الان میخوام جایی برم که تا حالا نرفتم قبلش از اونایی که رفتن میپرسم که چی گفتی؟ چطوری وارد شدی ؟ چی بهت گفتن
خب اینجوری هم یه آمادگی پیدا میکنم هم وقتی رفتم دیگه میدونم باید چیکار کنم
نپرسیدن عیب نیست ندونستن عیبه
شما هم اعتماد به نفست رو ببر بالا...هم دقتت رو
مطمئن باش درست میشه
برات مهم نباشه دیگران چه فکری میکنن اگه اشتباه کنی ( اعتماد به نفس )
ولی برا خودت مهم باشه که داری چیکار میکنی و قبلش حتما بپرس ( دقت و آگاهی )
ممنون از همه دوستانی که وقت گذاشتن مطلب بنده رو خوندن و پاسخهایی هم ارائه دادن. انتظار بررسی بیشتر مشکلم رو از سوی کارشناسان داشتم که متاسفانه اصلا همکاری نکردند. خیلی برام جالبه چرا تاپیکهایی مثل تجاوز جنسی، علاقه به خواستگار سابق و ... که بعضا با خوندن دو خط اول میشه فهمید طرف دنبال لذت طلبیه و مرضهای عمدی درونی داره و مشکل خاصی هم نداره این همه اومدن بررسی اش کردن ولی تاپیک بنده که یه آدم سالم فقط یه مشکل و عارضه کوچیک داره که با برطرف شدنش زندگی اش عوض میشه همکاری نداشتن.
من رشتم مهندسی نرم افزاره بارها شده در تاپیکهای فناوری اطلاعات فردی سردرگم بوده اطلاعات خیلی کاملی بهش دادم که حتی از مراجعه حضوری به استادش بی نیاز شده. طرف مشاوره میخواسته رایگان دادم. کتاب که چندین سال پیش نوشتم هنوز ایمیلهاش برام می آد و سوال میکنند با حوصله جواب میدم. متاسفانه جامعه پزشکی و وکلای ما دچار عارضه پول پرستی افراطی شدن و خیال میکنند اگر اطلاعات رایگان در اختیار دیگران قرار دهند تجارتشون با مشکل روبرو میشه ولی به شما قول میدم درست زمانی که این طرز فکر رو از خودتون دور کنید تغییری توی زندگی تون حاصل میشه. چون بنده تجربه اش رو داشتم.
تا الان هر پولی هم به دست آوردم دقیقا به دلیل همین اطلاعات رایگانی بوده که در اختیار دیگران قرار دادم که نهایتا منجر به آشنایی یک نفر، ارتباط با دوست فلانی، دعوت شدن به همایش و دعوت به نویسندگی کتاب و تماس گرفتن برای شرکت در پروژه و ... شده. لطفا افکار غربی نان به نرخ روز خوردن رو از خودتون دور کنید و بدونید که توی جامعه ای با تمدن چند هزار ساله زندگی میکنید که آدماش با اون طرف فرق دارن. لطفا اگه الان تصمیم گرفتید پاسخ بدید ندید چون با ایمیل و اسم جعلی اومدم و تمامی سوالهام رو پاک کردم. سوالم رو در فرومهای دیگر روانشناسی مطرح میکنم به امید اینکه فرد دلسوزی پیدا بشه که شبیه بعضی از وکلا وسط صحبت هی به ساعتش نگاه نکنه که یعنی وقتم تموم شد!
به قول مولوی
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر.
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
و یا به قول سنایی:
نیکی و سخاوت کن و مشمر که چو ایزد
پـاداش ده و مفضل و نیکو ثمری نیست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)